ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من
ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

در مظان

گفتند که تو بیهوده ای

گفت:

این است سازوکار مردمی که بجای  افروختن هیزم

شاعری را به آتش می کشند

هنرمندی را می سوزانند

و برای بالهای کبابی جنازه ی مرغی پر کنده

بر افروخته آتش جنازه ها

به گرد آتش

........ تمام استعدادهای تفاوت

...............................سور می گیرند

و باز هم پیش تر می روند

پای کوبی می کنند و زیر گر گرفتن  جنازه ی شعور

زیر شنها می خزند

زیر مرکز همان شعله های سرکش

به مغازله ای بی جنس می پردازند

زمانی که چون قدیسین از میان آتش

از زیر خاکها و خاکسترها که بوی عرقهای جوشیده از تن انسانها را می دهد

بیرون می جهند

درعکسی که عکاس رانت خوار بی شرفی با حیلت گرفته است

 ققنوسی می نماید برخاسته از آتش

و رقاصان گرداگرد فوران زایشش از خاکستر ضاله

از بهت بی شعوری خویش کف می زنند

معجزه را

اقرار کردند

تمام تاریخ را

..............هیزم

................. از میان خویش برگزیده ایم

آنها مردمانی بودند

به سیاهی وانتا

....................................................

رام دایمون (ضربان تاریک) - نهم آذر 1401

سیاه وانتا : سیاهترین رنگ جهان است که هیچ نوری را بازنتاب نمیکند

سوسکهای سیاه


سالهاست

که تعداد سوسکهای کره زمین را میشمارم

قهوه ای - سیاه- صورتی و....

همه میدانند

مخصوصن سازمان مدافعان حقوق سوسکهای سیاه!

با یک قرار ملاقات

گفتند من خیلی با استعدادم

مرا به عنوان مدافع محیط زیست نیز انتخاب کردند

از آن روز پوشکهای کودکان سران یک سرزمین قدرتمند را میشماردم

و آخر شب مقاله ای مینوشتم

که پوشکهای آنها محیط زیست ما را آلوده کرده

با شعارهای فراوان آن را بر پیشانی سوسکها ی قهوه ای میخ میکردم

با حمایت سوسکهای سیاه معروف شدم

گفتند کفایت نمیکند - سنت گذشته -بزرگسالی-احساسات را تحریک نمیکنی !

بچه ام کردند !

سنم خیلی کم شده است و آینده دارم

اینها را به من گفته اند

چون قبلن که بزرگ شده بودم

دوران بچگی این کارها را نکرده بودم !

حالا فکر میکنم بچگی این است

وقتی بچه شدنم حالا سود دارد!

قرار است با کشتی سوسکهای سیاه

بر سر دماغه به ایستم و دستانم را باز کنم !

مقصدم سازمان ملل است

گفته اند نگران نباشم- آنجا هرچه بیشتر از محیط زیست سوسکهای سیاه دفاع کنم

قول داده اند این دفعه که بزرگ بشوم

دردنیای ول بشو آینده جا و مقامی دارم

یکی از آدمهای معروف هم که قبلن در مجلسهای هم خوابگی گروهی شرکت میکرد

قول داده ماشینش را به من دهد تا از آمریکا به کانادا بگازم

تا عقده هایم برطرف شود و بیشتر به محیط زیست مخصوصن آسفالت فکر کنم!

البته ماشین هم یا برقیست یا با هوا یا آب کار میکند

به هر حال بهانه به دست کسی نمیدهد!

فعلن من یک کودکم  و حرفایم  مهم شده است

قبلن که کودک بودم فقط از سوسکهای قهوه ای تو سری میخوردم!

اما این بار -سوسکهای سیاه مرا معروف کرده اند !

به سازمان ملل رسیدم

وقت سخنرانیست

به من گفتند هر چه عصبانی تر باشی و دولتها یی را که نمیدانی کیستند

مخصوصن آن بزرگه و قویتره را جر بدهی 

وضعیت محیط زیست بهتر میشود

گفتند سگرمه یادت نرود !

من نیز آن کارها را کردم

دوربینها هم در چشم و چالم بودند و هر لحظه یک ابرو بالا انداختنم را میگرفتند !

من هم تا میتوانستم به دولتها گلاب به رویتان-  ریدم !

محیط زیست هم سبز بود قهوه ای شد

ولی خوب تجزیه پذیر است!

دوباره محیط زیست سبز میشود !

خلاصه ماشین هم به من دادند - من هم که کودک بودم

با پدرم گاز دادیم و رفتیم کانادا

سوسکهای سیاه هم خندان

همه وز وز کنان و جیر جیر کنان تکرار میکردند آینده ی خوبی دارم !

من هم خوشحالم که این بار آینده ی خوبی دارم

دفعه قبل که بچه بودم با کشیده و لگد و زورگویی به من فهماندند که بچه ام!

حالا که آب به آسیاب سوسکهای سیاه میریزم - خوشبختم !

البته آنها فکر میکنند من هنوز نمیدانم !

چون بچه ام !

ولی شاعری که در مسیر سازمان ملل وسط دریا - لای مرز گیرکرده بود

و سیاه شده بود!

قبل از اینکه آینده اش لای یک پاسپورت  بوسیله یک تیغ دو لبه نامرئی

قطع شود

با خون جمع شده در ورم زندگیش

خوشبختی ناگهانی مرا  روی یک تکه از دفتر عذابهایش نوشت

پاره کرد و به من داد

من هم بعد از هزارها سخنرانی و داد و هوار بیخود

آخر سر کاغذ را که از آن خون میچکید بیرون آوردم

و آن را دوباره برای شما نوشتم و آن کاغذ خون آلود را دوور انداختم

اینجا جا دارد

از بعل - دولت  سوسکهای سیاه

برای خوشبختی و برکت یک دفتر ده برگ خوشبختی که به من داده اند تشکر کنم

که مرا از تمام مرزهای جهان عبور میدهد !

با سپاس کودکی شانزده ساله!

*******************************************

ضربان تاریک - از مجموعه ی هزلیات برای جهان نوین ما

بعل - از خدایان کهن بین النهرین

***************************************