ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من
ضربان تاریک

ضربان تاریک

شعرها و داستانهای من

دنیایی نو

بر آوارم که قدم میگذارم

متروک میشوم در خویش

نگون بخت خشکسالیانی به پیش

از فرو افتادن آینه ی تقدیر

بر سنگ لاخه های صبر

می رسم بر استبداد استمداد

فرو ریخته ام بر سازه های زندگانی خویش 

بی تردید

ترکها دوانده, مویین تارهایی به زیر

خرابه های تشویش, فرو ریزان

به هر گاهی , به هر گامی

شکست هایی, برنده, تیز

تنی لرزان و تب ارزان

نسیم نیستی کهن اندیشه ساز

دم دم رخداد یک تصویر

 فراری مانده ام

 بر هاشور سیاه جوهر افشانی رو به تاریکی

من آن نقاش

من آن شاعر

من آن ساختار پیچیده از پسمانده های هیولاوار زندانی به معماری

من آنی نیستم که خطی را تا ابتلای جهان به حیاتی نو

در خویش می تابید

و دستانش

کف دستانش

آرزوی آفرینش کهکشانها را

با خود به سوی سرزمینهای دور

روی آسمان شب به شیری رنگ

می مالید

مرا در هبوطم از آسمانها برگیرید

ای خوابهای سنگین بی برگشت

ای خیالات بی مرگ این فرگشت 

ای هیولای سیاه مترود آتش خواره ی متروک

در گوشه های خرابات خلوت بار

نیستم من آن پدر نیستیهای بی احوال

در افکن سحری

به دور از آفرینش های شگفت افکار کودکان حیات

این جهان سقط 

را در خویش فرو ریزید 

سوار بر بالهای بی خیالاتش

بر رویاهای هیولا مسلک و دوشهای طلا وارش

تا سوخته هایم در شراره های هورشید

بر کاغذ

ذغال طرح بالهای پرواز

دنیایی نو

در افول سقوط

خویش را نقش گردانم.

***************************************

رام دایمون(ضربان تاریک)8.27.2023

 

گوری است به شمع مهتاب

ندیدم تو را هرگز

مخفی شده در ترک دیواره ی تردید یک لبخند

گوری است به شمع مهتاب

که به شب می ماند

هرز است زمان در خویش

در دامان بصیرتها

نمیبینم تو را در خویش

در کف آلوده دریای ماتم ها

لحظه هایی آنسو

آنسو تر

می خواند حقیقت رازها را از روی چرک نوشته های یک اندوه

خاموش خواهد بود ما  را ای نهفتگان - آری

نمیبینم تو را مادون این دیوار سنگین تن

گویی جهان ترسان - دمی تنها است

منم آن مرگ بازی گوش

قصه های آن شب تاریک

در ماوای یک تلخک خونین چشم

شبه قاتلی مفلوک - تو خالی

که خواب ایزدی را

قربانی سوزن دوزی سرنوشت خویش

بر ابعاد جهان می کرد

مخفی شده در ترک دیواری

گوری به شمع مهتاب

که به شب می ماند

به اندازه ی ماتم کده ی یک کیهان

و ندیدم تو را هرگز

**************************************************

رام دایمون (ضربان تاریک)- 1401

از  شعرهای مهجور نوشته در دفتر اشعارم.

ایزد رجم

دنیا دار مکافات است
غره مشو جانا
که من آن ایزد رجمم
بسان رعد می تازم
به رحمانم
اگر روزی تو را دادم
به روز خشم
ستانم آن نفسهای تو را هر دم
به مهرانه
بسازم روزگاران را
نه آن سان خیل دشمنی هایت
اگر با زبان مارگونت
زهر میپاشی
به فکر نیش های اژدرمار افعی من باش
****************************************
رام دایمون (ضربان تاریک) -16 جولای 2021
از میان اشعار خاک خورده ی مهجورم